گفتوگو با یاسمن آکملی، مکانیک زن ایرانی
یاسمن آکملی، زن مکانیک ایرانی، با پشتکار و ارادهای استوار وارد دنیای مکانیکی شد، حرفهای که در جامعه بهطور سنتی به مردان تعلق دارد. او با چالشهای زیادی روبهرو شد؛ از نگرشهای جامعه گرفته تا محدودیتهای فرهنگی. با این حال، توانست بهطور مستقل مسیر خود را بسازد و در این حرفه موفقیتهای بزرگی کسب کند. داستان زندگی حرفهای یاسمن، از لحظات سخت و تصمیمهای چالشبرانگیز تا پیروزیها و دستاوردهای مهم، یادآور این است که با ایمان به توانمندیها و پشتکار، میتوان بر محدودیتها غلبه کرد. در این مصاحبه، یاسمن آکملی از تجربیات خود، سختیها و دستاوردهایی که در این مسیر بهدست آورده، سخن میگوید و تأکید میکند که موفقیت در هر زمینهای نیازمند تلاش، خودباوری و پایبندی به اهداف است.
چه چیزی باعث شد که یاسمن آکملی به شغل مکانیکی علاقهمند شود و تصمیم بگیرد وارد این حرفه شود؟
از بچگی عاشق ماشین و کارهای فنی مرتبط با آن بودم. هر وقت کسی روی ماشینی کار میکرد، حتی اگر چیزی نمیفهمیدم، میایستادم و تماشا میکردم. همیشه علاقه داشتم کاپوت ماشین را باز کنم و حداقل قطعات را بشناسم. این علاقه از همان زمان در من شکل گرفت و باعث شد که به مکانیکی جذب بشوم.
آیا کسی در خانواده شما در این شغل فعالیت میکرد که باعث علاقه شما به مکانیکی شود؟ این علاقه از کجا شکل گرفت؟
هیچکس در خانوادهام، چه از سمت پدر و چه از سمت مادر، در این حرفه فعالیت نداشت. در واقع، هیچکسی در اطرافم فنی نبود. دلیل دقیق علاقهام به ماشینهای سنگین، جاده و مکانیکی را واقعاً نمیدانم؛ اما این علاقه از حدود ۱۴ سالگی در من شکل گرفت. از همان زمان به ماشینها و مکانیکی علاقه زیادی پیدا کردم و این علاقه همچنان با من همراه هست. حتی بعد از ۱۵ سال، هنوز عاشق ماشین و مکانیکی هستم.
در آن زمان من باید خودم را به چالش میکشیدم تا ببینم آیا توانایی انجام این کار را دارم یا نه. زمانی که تصمیم گرفتم وارد این حرفه بشوم، کارشناس پذیرش در گروه بهمن بودم و گاهی به بچهها در انجام کارهای کوچک کمک میکردم. حتی در آن زمان، کارهای ساده مثل تعویض روغن ماشین خودم را هم انجام میدادم. وقتی دیدم که از پس این کارها برمیایم و تواناییش را دارم، تصمیم گرفتم خودم را بیشتر به چالش بکشم و وارد کار مکانیکی شدم.
آیا آموزش خاصی هم برای این حرفه دیدی؟
بله، در آن زمان دورههای آموزشی در نمایندگی مرکزی تهران برای برندهای سانگ یانگ و میتسوبیشی برگزار میشد و من در آن دورهها شرکت کردم. جالب اینجاست که تنها خانمی بودم که در آن دورهها حضور داشتم. من در کرمان زندگی میکنم و فکر میکنم همچنان تنها مکانیک خانم در اینجا باشم. البته خانمهایی در شغلهایی مثل تعویض روغنی و اگزوزسازی فعالیت میکنند، ولی در بخش مکانیکی کسی نیست.
در مسیر انتخاب شغل مکانیکی، آیا با محدودیتها و مخالفتهایی از سمت خانواده روبهرو شدی؟
خیر، خوشبختانه خانوادهام با انتخابم مشکلی نداشتند و همیشه از من حمایت کردند. البته اوایل نگران بودند و از من میپرسیدند که آیا این کار برایم سخت نیست یا اذیت نمیشوم. شاید این سوالات از سر دلسوزی بود، اما وقتی اشتیاق و عشقم به این حرفه را دیدند، هیچ مخالفتی نکردند و به تصمیم من احترام گذاشتند. در سالهای ابتدایی کار، از نظر جسمانی گاهی فشار زیادی را تحمل میکردم و حتی روزهایی بود که تا ۱۲ یا ۱۳ ساعت در روز مشغول کار مکانیکی بودم، اما با تمام این سختیها، به خوبی از پسش برمیآمدم.
به نظرم مهمترین نکته در مواجهه با چنین انتخابهایی این است که فرد خودش را بهدرستی ثابت کند. نهتنها در شغل، بلکه در هر جنبهای از زندگی، چه در روابط و چه در خانواده، وقتی بتوانید ثابت کنید که توانایی انجام یک کار را دارید و از عهده چالشهای آن برمیآیید، دیگران هم به شما اعتماد میکنند. در فرهنگ ما، خانوادهها اغلب نسبت به تصمیمات غیرمعمول برای دخترانشان نگراناند و نگرشهای مشابهی دارند. اما زمانی که شما نشان میدهید از پس سختیها برمیآیید و به تصمیم خود متعهدید، آنها نیز به تدریج با خواستههایتان موافقت میکنند و از شما حمایت خواهند کرد.
مکانیکی، به عنوان شغلی که غالباً در جامعه به عنوان کاری مردانه شناخته میشود، چه ویژگیهایی برای شخص یاسمن آکملی داشته که باعث شده با وجود کلیشهها، همچنان به این مسیر ادامه بده؟
یکی از اصلیترین دلایلم این بود که اگر در خیابان ماشینم دچار مشکلی مثل پنچری شد، خودم به عنوان یک خانم از پسش بربیام و همیشه منتظر کمک کسی نباشم. برای من این استقلال اهمیت زیادی داشت؛ دوست داشتم توانایی انجام کارهای خودم را داشته باشم. به نظرم خانمها نباید بهعنوان یک زن مستقل همیشه منتظر کمک یک آقا باشند. باید بتوانند در مواقع مختلف به طور مستقل عمل کنند و روی تواناییهای خودشان حساب کنند.
آیا تاکنون در مسیر حرفهایات، به عنوان یک زن در محیطی مردانه، با چالشهایی از سوی همکارانت روبهرو شدی؟
بله، در حرفه مکانیکی، اولین و مهمترین ویژگی این است که باید صبور و مقاوم باشی، چون جامعه نسبت به حضور زنان در این شغل، همچنان گارد دارد و شاید بازخوردهای مثبتی ندهد. این نگرشها گاهی از سوی همکاران هم بروز میکند. ممکن است به خاطر اینکه دختر هستی، کارهایی به تو بسپارند که دشوار یا غیرمعمول باشد و هدفشان این باشد که تو را ناکام کنند، مثلاً بگویند: “دیدی که نمیتونی!” اما در چنین شرایطی، باید به تواناییهای خودت ایمان داشته باشی و مسلط باشی که از پس کار برمیآیی.
در حرفه ما، اگر نتوانی یک بخش خاص مثل زیربندی خودرو را انجام بدهی، ایرادی ندارد. هیچ مکانیکی نیست که همهی بخشهای خودرو را صد درصد مسلط باشد. نباید این نگرش وجود داشته باشد که اگر در یک کار خاص موفق نبودی، پس کل حرفه را کنار بگذاری یا دلسرد شوی. این نوع چالشها و اتفاقات زیاد پیش میآید و اگر به آنها اجازه بدهی که روی اعتمادبهنفست تأثیر بگذارند، نمیتوانی در این مسیر دوام بیاوری.
آیا خاطرهای از لحظاتی داری که به خاطر جنسیتت با رفتارهای ناخوشایندی روبهرو شده باشی و هنوز در ذهنت مانده باشد؟
بله، اتفاقا یک خاطرهای هست که هنوز به وضوح به یاد دارم. یک بار یک تویوتا فورچنر برای تعویض لنتها به تعمیرگاه اومد، که به دلیل ویژگیهای خاصش مثل لاستیکهای خیلی بزرگ، کار روی آن کمی دشوار بود. من لاستیک را باز کردم و با وجود بزرگی و سنگینیاش، توانستم بهخوبی آن را پایین بگذارم. اما وقتی خواستم دوباره لاستیک را در جای خودش قرار دهم، بهدلیل وزن زیادش، دیگر از عهدهام برنیامد. همان موقع یکی از همکاران با لحنی خاص به من گفت: “خودت بذار، مگه بلد نیستی؟!” این حرف واقعا آزاردهنده بود، اما به جای اینکه از آن ناراحت شوم، به او گفتم که این کار بر عهده من نیست و شما باید لاستیک را جای خود بگذارید. اینگونه برخوردها در ماههای اول کارم زیاد پیش میآمد. در آن زمان، هنوز اعتماد به نفس کافی نداشتم و به راحتی تحت تاثیر قرار میگرفتم. اما به مرور زمان و با کسب تجربه، یاد گرفتم که با اعتماد به نفس بیشتری پاسخ دهم و دیگر اجازه ندهم اینگونه رفتارها بر من تأثیر بگذارد.
آیا این اذیتها تا به حال به قدری زیاد شدهاند که به مسیر خود شک کنی و فکر کنی شاید واقعاً برای این کار ساخته نشدهای؟
نه، اصلاً چنین احساسی نداشتم. چون واقعاً به این کار علاقه دارم و همیشه باور داشتهام که وقتی فردی عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشد، دیگران نیز به مرور زمان به او احترام خواهند گذاشت. اکنون، همان همکارانی که در ابتدا با رفتارهایشان مرا اذیت میکردند، حالا به وضوح مرا به عنوان همکار همسطح خود میشناسند و به من احترام میگذارند. این تجربه برای من ثابت کرد که زمانی که به تواناییهای خود ایمان داشته باشی و با انگیزه و تلاش مداوم به جلو بروی، در نهایت به جایگاه واقعیات خواهی رسید و دیگران نیز به مرور زمان این حقیقت را خواهند پذیرفت.
این قدرت و اعتماد به نفس از کجا در یاسمن آکملی شکل گرفته است؟ چگونه توانستهای به این حد از اطمینان به خودت برسی؟
این قدرت و اعتماد به نفس را تنها خودم میتوانم توضیح دهم. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که بسیاری از محدودیتها و چالشها به ویژه برای زنان، بیش از فرصتها و حمایتهاست. برای مثال، جامعه از زنان انتظار دارد که پوشش خاصی داشته باشند و یا به آنها میگویند که نمیتوانند برخی کارها را انجام دهند. این محدودیتها و نظرات منفی که روزانه با آنها مواجهیم، هر روز ما را تحت فشار قرار میدهند. اما به نظر من، در چنین شرایطی، تنها راه پیشرفت این است که به خود متکی باشیم. باید به جایی برسیم که باور کنیم توانایی انجام هر کاری را داریم، بدون اینکه به دیگران وابسته باشیم. اول باید خودمان را باور کنیم، قبل از اینکه از دیگران انتظار حمایت داشته باشیم. این نگرش به من کمک کرده تا در برابر چالشها و محدودیتها مقاوم بمانم و به تواناییهایم ایمان داشته باشم.
چه چیزی همیشه به شما انگیزه داده و چه هدف خاصی داشتید که آنقدر برایتان ارزشمند بود که همه این سختیها را تحمل کنید؟
هدف اصلی من همیشه این بوده که به جامعه بانوان کمک کنم. همیشه دوست داشتم کاری انجام دهم که دختران بتوانند مانند من موفق شوند، اما نه با همان سختیهایی که من تجربه کردهام. میخواستم مسیری را که خودم طی کردم، برای آنها سادهتر و هموارتر کنم. هدف من این بود که به دختران جوانتر کمک کنم تا بتوانند با اعتماد به نفس و بدون موانع بزرگ، راه موفقیت را طی کنند و به دستاوردهای بزرگ برسند.
آیا لحظهای در حرفهتان وجود داشته است که به خود افتخار کنید و احساس کنید تمام تلاشها و سختیهایی که تحمل کردهاید، به نتیجه رسیدهاند؟
بیتردید، لحظات بسیاری وجود داشته که احساس افتخار کردهام. یکی از این لحظات زمانی بود که مشتریان از کار من رضایت داشتند و با عباراتی نظیر “دمش گرم که این مسیر سخت را انتخاب کرده و به پیش میرود” از من قدردانی میکردند. این نوع بازخوردها به انسان حس بسیار خوبی میدهند. لحظه دیگری که در ذهنم باقی مانده، زمانی بود که با وجود تجربه محدودترم در مقایسه با همکاران با سابقهتر، توانستم در مواجهه با یک مشکل پیچیده در گیربکس، پیشنهاد دقیقی ارائه دهم که مشکل را برطرف کرد. این تجربه برای من بسیار ارزشمند بود، زیرا نشان داد که با استفاده از هوش و تلاش، حتی با تجربه کمتر، میتوان به نتایج مثبت دست یافت. اینگونه لحظات به وضوح تأیید میکنند که سختیها و تلاشها، به مرور زمان، نتیجه میدهند و به اهداف مورد نظر نزدیکتر میشویم.
زمانی که در مراسمهای مختلف از شما صحبت و تقدیر شد و اسمتان مطرح شد، چه حسی داشتید؟
واقعا حس خوبی داشتم. بهویژه پس از تمام سختیهایی که در این مسیر کشیدم، وقتی ازم تقدیر میکردند، دلگرم میشدم. حمایت افرادی که خودشان موفق هستند، حس فوقالعادهای به من میداد. دیده شدن دستاوردهایم و ارزشگذاری به کاری که انجام داده بودم، برایم بسیار مهم و باارزش بود. این لحظات تأیید کنندهی تلاشها و زحماتم بودند و به من انگیزه بیشتری میدادند تا همچنان در مسیرم ادامه دهم.
به نظرت چه تغییرات فرهنگی در جامعه احتیاج داریم تا مسیر برای زنها هموارتر شود؟
به نظرم، نخستین قدم این است که به دختران بهای بیشتری داده شود. در خانوادهها، متاسفانه هنوز شاهد هستیم که دختران جوان، حتی در سنین ۲۰ یا ۲۱ سالگی، اجازه ندارند بدون همراهی کسی با ماشین بروند. خانوادهها به آنها میگویند “نمیتوانی”، در حالی که باید به دختران این آزادی داده شود که حتی اگر اشتباهی کردند، تجربه کنند و از آن یاد بگیرند. هرچقدر دختران قویتر شوند، جامعه نیز قویتر خواهد بود. زنان ستونهای اصلی جامعه هستند، اما متاسفانه هنوز بسیاری از افراد تصور میکنند که تنها مردان هستند که مسئول پیشرفت و حرکت جامعهاند. در واقعیت، مادر است که فرزند را تربیت میکند و زنان هستند که بسیاری از زیباییها، شادیها و پیشرفتهای اجتماعی را خلق میکنند. بنابراین، باید به دختران و زنان توجه بیشتری شود.
این تغییر باید نه تنها در حرفههایی که بهطور سنتی مردانه شناخته میشوند، بلکه در تمامی حوزهها صورت گیرد. زمانی که برای هر شغل، برچسب “مردانه” یا “زنانه” گذاشته میشود، افراد از نشان دادن استعدادهای خود دلسرد میشوند و از پذیرش چالشها خودداری میکنند. باید این فرهنگ در جامعه نهادینه شود که زنان میتوانند از پس هر شغلی برآیند و هیچ محدودیتی برای پیشرفت آنها وجود ندارد.
چه توصیهای برای دختران و زنانی داری که به شغلهایی علاقهمند هستند که این شغلها عموماً در جامعه به عنوان شغلهای مردانه شناخته میشوند؟
به نظر من، زنان باید همین مسیرها را ادامه دهند تا نگاههای جنسیتزده در جامعه از بین برود. این فرهنگسازی میتواند طی سالها تغییر کند، چرا که با انجام این کارها به تدریج این باور شکل میگیرد که استعداد و توانمندی افراد مهمتر از جنسیت آنهاست. مثلاً شما ممکن است یک مرد را در حوزهای مانند آرایشگری ببینید که بسیار استعداد دارد، اما خودتان در همان حوزه علاقه و استعداد نداشته باشید. این تغییر باید به جایی برسد که افراد تنها استعداد یکدیگر را ببینند، نه جنسیتشان.
یکی از مهمترین توصیههایم این است که زنان باید به طور کامل مستقل شوند. این استقلال تنها به جنبه مالی محدود نمیشود، بلکه از نظر رفتاری و کلامی نیز باید نشان دهند که مستقل هستند. استقلال، به ویژه در شغلهایی که بهطور معمول به جنسیت خاصی نسبت داده نمیشوند، نقش کلیدی دارد. زمانی که شما نشان دهید که توانمندی دارید و به خودتان ایمان دارید، دیگر هیچ کسی نمیتواند در توانمندیتان تردید کند.
همچنین، باید بر روی رشد شخصیتی خود تمرکز کنند. در جامعه امروزی ما، متأسفانه توجه زیادی به ظاهر افراد میشود، اما واقعاً مهمترین چیز توانمندیها و ویژگیهای شخصیتی است. به عنوان مثال، در ناسا، ما شاهد حضور زنانی بودیم که تعمیرکار موشک و فضانورد بودند. آنها فقط به خاطر توانمندیهایشان شناخته شدند و در زمینه خود بینظیر هستند. بنابراین، زنان باید بر روی توانمندیهای خود تمرکز کنند و در زمینههای مختلف، به رشد شخصیتی و حرفهای بپردازند.
اگر بخواهید یک درس مهم که در طول این سالها از شغلتان آموختهاید به دختران و زنان دیگر منتقل کنید، آن درس چیست؟
درس مهمی که من آموختهام این است که همیشه باید عزت نفس داشت و خود را دوست داشت. هیچوقت نباید در برابر مشکلات یا خواستههای دیگران تسلیم شد و باج داد. باید به تلاشها و توانمندیهای خود ایمان داشته باشیم و به خود متکی باشیم. هرچند گاهی ممکن است نتیجهای که میخواهیم بلافاصله به دست نیاید، اما تلاشها قطعاً در نهایت نتیجه میدهند و به ما برکت و پیشرفت میدهند.
و البته آرزو میکنم که مسیر زندگی زنان و دختران پر از موفقیت، نیکی و آرامش باشد و از افراد منفی و مخرب دور بمانند. زیرا چنین افرادی میتوانند مسیر پیشرفت را کند کنند. در نهایت، باید بدانند که هیچکس نمیتواند جلوی تقدیرشان را بگیرد، مگر اینکه خودشان تصمیم بگیرند که دست از تلاش بردارند. حفظ استمرار و ادامه دادن در مسیر، حتی در سختترین لحظات، کلید موفقیت است. با صبر، تلاش مداوم و ایمان به خود، در نهایت به جایی خواهند رسید که به خود افتخار کنند.
در دنیای پرچالش امروز، زنان زیادی هستند که با وجود موانع اجتماعی و فرهنگی، تصمیم میگیرند راهی را در پیش بگیرند که نه تنها برای خودشان بلکه برای نسلهای بعدی الهامبخش باشد. یاسمن آکملی یکی از همین زنان است که با پشتکار و عزم راسخ در دنیای پرچالش مکانیکی، قدم گذاشت و نشان داد که هیچ محدودیتی برای زنان وجود ندارد. او نشان داد که اراده و خودباوری میتواند مرزها را جابجا کند. در این مسیر، یاسمن نه تنها بهدنبال موفقیتهای شخصی خود بوده، بلکه همواره هدفش کمک به همنوعانش برای عبور از موانع و رسیدن به رویاهایشان بوده است. درسهایی که یاسمن از تجربههای خود آموخته، به تمام زنان و دختران یادآوری میکند که هیچچیز نمیتواند مانع پیشرفت و رشد آنها شود، مگر این که خودشان اجازه دهند.