گفتوگو با زینب نوروزی، ملیپوش قایقرانی
زینب نوروزی، یکی از چهرههای برجسته در رشته قایقرانی، داستانی از جسارت و اراده است. او که از سنین نوجوانی وارد دنیای ورزش حرفهای شد، با عبور از موانع متعدد و تحمل شکستهای تلخ، به نمادی از استقامت برای زنان و دختران ایرانی تبدیل شده است. زینب از روزهایی میگوید که فشارها و موانع او را به عقب راندند، اما عشق و تعهدش به قایقرانی او را دوباره به مسیر بازگرداند. در این گفتوگو، او با صداقتی دلنشین از سختیها و دستاوردهایش سخن میگوید و به ما نشان میدهد که چگونه صبر، ایمان و تلاش میتواند حتی در مسیرهای دشوار نیز راهگشا باشد.
زینب نوروزی چگونه به قایقرانی علاقهمند شد و وارد این رشته شد؟
قبل از اینکه به قایقرانی بپردازم، در رشته دو و میدانی فعالیت داشتم و در مسافتهای ۳۰۰۰ و ۵۰۰۰ متر میدویدم. یک روز که در سالن دو و میدانی مشغول تمرین بودم، مربی قایقرانیای را دیدم که در حال تمرین بود. این موضوع برایم خیلی جالب و هیجانانگیز بود، چون تا آن روز با ورزش قایقرانی از نزدیک آشنا نشده بودم. با کنجکاوی به سمتشان رفتم و پرسیدم که این رشته چگونه است و چه ویژگیهایی دارد. مربی با دقت به من نگاه کرد و گفت که به دلیل قد بلند و طول دستهایم، احتمالاً این ورزش برایم مناسب است و میتوانم در آن موفق باشم. از همان لحظه علاقهمند شدم و کمتر از سه تا چهار روز طول کشید تا ثبتنام کنم و رسماً وارد دنیای قایقرانی شوم.
چه چیزی باعث شد از دو و میدانی به قایقرانی تغییر مسیر دهید و چگونه وارد تیم ملی شدید؟
تقریباً از ۱۳-۱۴ سالگی معلمهای مدرسه به مادرم توصیه میکردند که من را در کلاسهای ورزشی ثبتنام کند، چون استعداد زیادی در این زمینه داشتم. در ابتدا در رشتههای مختلفی فعالیت میکردم، اما وقتی با قایقرانی آشنا شدم، به قدری به آن علاقهمند شدم که تمام رشتههای دیگر را کنار گذاشتم. عشق و علاقهام به قایقرانی آنقدر زیاد بود که با وجود استعدادی که در هر ورزشی میتوانستم داشته باشم، تصمیم گرفتم تنها در این رشته ادامه دهم.
یکی از ابزارهای تمرینی قایقرانی، دستگاهی به نام ارگومتر است که به شبیهسازی قایق کمک میکند. وقتی قرار شد مسابقات ارگومتر در تهران برگزار شود، مربیام به من پیشنهاد داد تا در این مسابقه شرکت کنم، چرا که انتخابی تیم ملی هم از طریق همین مسابقات صورت میگرفت. با اینکه تنها دو جلسه فرصت تمرین داشتم، در مسابقه شرکت کردم و توانستم مقام سوم را کسب کنم. به طور کلی استعداد ورزشی دارم و توانایی هندل کردن چند رشته سنگین را نیز دارم. حتی وقتی به تیم ملی دعوت شدم، همزمان در مسابقات دوگانه (ترکیبی از دو و دوچرخه) نیز شرکت میکردم و در هر دو رده جوانان و بزرگسالان به مقام اول دست پیدا کردم.
آن زمانی که وارد این رشته شدی و باید اردوهای زیادی شرکت میکردی، ورزش کردن تداخلی در درس خواندنت ایجاد نکرد؟
متاسفانه اردوهای ورزشی واقعاً به درسم لطمه زدند. خودم هم کوتاهی کردم، چون مدام میگفتم که باید ابتدا در ورزش به جایگاه مطلوبی برسم و بعد به درس بپردازم. البته حالا که به گذشته نگاه میکنم، میبینم که امکان داشت هر دو را به شکل متعادلی مدیریت کنم. اما آن زمان به خاطر اینکه در دو و میدانی نتیجهای نگرفته بودم، مصمم بودم که در قایقرانی به آنچه میخواستم برسم و فکر میکردم میتوانم راهی چند ساله را یکشبه طی کنم. واقعاً سن و تجربهام کم بود و نمیدانستم که این روش ممکن است به من آسیب بزند. اتفاقاً به درس هم علاقه زیادی داشتم و نمراتم هم خوب بود، اما شرایط اردوها به گونهای بود که تمرکز زیادی از من میگرفت. وقتی اولین مدالهایم را گرفتم، مادرم میگفت که حداقل خوشحال است که با وجود جا ماندن از درس، در ورزش پیشرفت کردهام.
من معتقدم که ورزش حرفهای محدودیت زمانی دارد؛ یعنی سن آدم تا حدی اجازه میدهد که بتوان در سطح حرفهای فعالیت کرد، اما درس اینگونه نیست. هر زمانی که تصمیم به ادامه تحصیل بگیری، میتوانی از نو شروع کنی. به همین دلیل، حالا که به سطح بالایی از قهرمانی رسیدهام و دغدغههایم کمتر شده، در کنار ورزش دوباره به درس خواندن مشغول شدهام و میتوانم با تمرکز بیشتری پیش بروم.
آیا خانواده به دلیل اردوهای پیدرپی و تمرکز زیادی که روی ورزش داشتید، مخالفتی کردند یا محدودیتی برایتان گذاشتند؟
نه، خوشبختانه هیچوقت با محدودیت یا مخالفت خاصی از سوی خانوادهام مواجه نشدم. از همان ابتدا، خانوادهام همیشه پشتیبان من بودند، بهویژه مادرم که حمایت و انگیزه زیادی به من میداد. وقتی وارد اردوهای تیم ملی شدم و در مسابقات شرکت کردم، مادرم همیشه کنارم بود و به من دلگرمی میداد. او همیشه میگفت که حتی اگر نتیجه دلخواهم را نگرفتم، اشکالی ندارد و آن تجربه برایم ارزشمند است. این حرفها و حمایتهایش واقعاً در لحظات حساس به من انرژی میداد.
البته با شروع اردوها، خانوادهام کمی نگران بودند، بهخصوص به خاطر رفت و آمدها و شرایط اردوها. برای همین، مادرم در سالهای اول همیشه همراه من بود و کنارم میآمد تا مطمئن شود شرایط مناسب است. اما وقتی دید که همه چیز خوب پیش میرود، نگرانیهایش کمتر شد. در تمام این مدت، هیچوقت مانع من نشد و همیشه تشویقم میکرد که مسیرم را با قدرت ادامه دهم.
به عنوان یک زن ورزشکار در سطح ملی و بینالمللی، مهمترین چالشی که در مسیر حرفهای خود با آن روبهرو شدی چه بوده؟ آیا زمانی بوده که بخواهی همه چیز را رها کنی؟
قطعاً در مسیر حرفهای هر ورزشکاری چالشهایی پیش میآید و این کاملاً طبیعی است. مهم این است که چطور با این چالشها کنار بیاییم. یکی از چالشهای بزرگ من در اردوها این بود که افرادی بودند که نمیخواستند پیشرفت کنم و حتی تلاش میکردند زیر پایم را خالی کنند. به عنوان مثال، در مسابقات کسب سهمیه المپیک جوانان، موقعیتی پیش آمد که واقعاً فشار روانی زیادی روی من ایجاد کرد. من نفر اول تیم بودم، اما بعضی افراد کنار مربی زیرآبم را زده بودند و نمیخواستند من به موفقیت برسم. آنجا تنها جایی بود که واقعاً کم آوردم و از پسش برنیامدم. فشار روانی آنقدر زیاد بود که تصمیم گرفتم برگردم خانه. حتی مادرم با من صحبت کرد و گفت که این مسائل در هر کاری وجود دارد و نباید پا پس بکشم، اما واقعاً دیگر توان مقابله با آن شرایط را نداشتم و برای دو سال از ورزش فاصله گرفتم.
بعد از آن اتفاق، به خودم قول دادم که همیشه در سکوت کار کنم و بگذارم نتایج حرف بزنند. فهمیدم که شاید همه از پیشرفتم خوشحال نباشند، پس بهتر است کارهایم را بدون اطلاع دیگران انجام دهم و با نتیجه نهایی از تلاشهایم صحبت کنم. در طول این مسیر از خیلی چیزها گذشتم؛ حتی وقتی حرفها و رفتارهایی پیش میآمد که هر کس دیگری جای من بود واکنش نشان میداد، من چشمم را بستم و تمرکزم را روی موفقیت گذاشتم، چون برایم واقعاً مهم بود که به هدفم برسم.
از روزهایی بگو که از قایقرانی فاصله گرفته بودی؛ شرایط به چه شکل بود و چه شد که با وجود تمام سختیها تصمیم به برگشتن گرفتی؟
آن زمان تقریباً ۱۷-۱۸ سالم بود که از قایقرانی فاصله گرفتم و به سمت دو و میدانی برگشتم. در آن زمان در مسابقات دوگانه شرکت کردم و در کاپ آسیایی دوگانه در اردن، مقام اول را در رده جوانان به دست آوردم. همچنین در مسابقات قهرمان کشوری لیگ شرکت کردم و با فاصلهای چند دقیقهای از نفرات دیگر، تقریباً نفر اول بودم. اما در عمق وجودم، علاقهام همچنان در سمت قایقرانی بود و این رشته هیچوقت از ذهنم بیرون نرفت. این شرایط برایم خیلی سخت بود، چون حس میکردم حقم نبود که از تیم خط بخورم و اعزام نشوم. وقتی به خانه برگشتم، خیلی ناراحت بودم و حتی هنوز هم گاهی که به آن روزها فکر میکنم، بغض میکنم. اما به خودم میگویم شاید این اتفاق قسمتی از مسیرم بود و مهم این است که همچنان در این رشته هستم و برای بهترین بودن و کسب بهترین مدالها تلاش میکنم. باور دارم که اگر چیزی حق من باشد و برایش زحمت بکشم به آن خواهم رسید، و تاکنون هم نتیجه تلاشم را دیدهام.
زمانی که مسابقات قایقرانی برگزار میشد، از دور تماشا میکردم و حسرت میخوردم. همیشه با خودم میگفتم که جای من آنجا بود. حتی به پیشنهاد مادرم، مشاوره گرفتم و خیلی زمان برد تا این شکست را فراموش کنم. با اینکه در مسابقات دوگانه موفقیتهای زیادی کسب کردم، اما همواره آرزو داشتم که کاش مدالهایم در قایقرانی بود. این شکست اما برایم درس بزرگی بود و فهمیدم که گاهی شکستها آموزندهتر از پیروزیها هستند و باید از هر تجربهای برای رشد استفاده کرد. آن زمان در همان استان زنجان، تمریناتم را با دستگاه شبیهساز قایق ادامه دادم، چون میدانستم که روزی بازخواهم گشت. همینطور هم شد. مربی من، خانم مرادخانی، که همیشه مثل یک مادر حمایتم میکردند، یکی از مشوقهای اصلیام بودند و این همراهی و حمایت آنها بود که به من انگیزه داد تا دوباره به قایقرانی برگردم و به این مسیر ادامه دهم.
زینب نوروزی در آن سن کم چه نیرویی داشت که توانست با چالشها بجنگد و همچنان به مسیرش ادامه دهد؟
من به کلمه “صبر” خیلی ایمان دارم. همیشه به خودم میگفتم که صبور باش، همه چیز زمانی درست میشود که خدا بخواهد. تمام اتفاقاتی که برایم افتاد، شاید دقیقاً در زمانی که باید، رخ دادند. به این باور رسیده بودم که بعد از هر سختی، آسانی خواهد آمد، و همین ایمان بود که به من قدرت میداد تا ادامه دهم.
تمرینات ما بسیار سخت بود، اما هر بار به خودم میگفتم که هیچکس بدون سختی به جایی نمیرسد و برای رسیدن به اهداف باید تلاش کرد. با گذر زمان به یقین رسیدم که تمام سختیهایی که پشت سر گذاشتم، ارزشش را داشتند و نتیجهبخش بودند. این اعتقاد به من نیرویی داد که در برابر چالشها بایستم و مسیرم را با اطمینان بیشتری دنبال کنم.
آیا لحظهای در زندگی حرفهایات بوده که احساس کنی اینجا همان جایی است که همیشه انتظار داشتی به آن برسی؟
بله، وقتی سهمیه المپیک را به دست آوردیم، آن لحظه دقیقاً همان جایی بود که همیشه آرزوی رسیدن به آن را داشتم. احساس کردم که این جایگاه متعلق به من است و تمام تلاشها و سختیهایی که پشت سر گذاشتم، بالاخره به نتیجه رسیدهاند. به این باور رسیدم که راز موفقیت در این است که انتظارات بیجا از خودم نداشته باشم و به جای آن، انتظاراتم را بر اساس آمادگی جسمانی و تمریناتی که پشت سر گذاشتهام تنظیم کنم.
تمام تلاشم را به بهترین شکل انجام دادم و حالا به جایی که همیشه آرزو داشتم رسیدهام. این لحظه برای من اثباتی بود بر این که وقتی از صمیم قلب برای چیزی تلاش میکنی و انتظارات واقعبینانهای از خودت داری، میتوانی به هر هدفی دست پیدا کنی.
راز موفقیت شما به عنوان یک زن چیست و موفقیت را در چه چیزی میبینید؟
ما زنان، نیرویی درونی و توانمندی عظیمی داریم. اگر هدفی در ذهن داریم، میتوانیم به آن دست یابیم؛ چراکه از نظر ذهنی و عاطفی استوار هستیم و برای آرزوهای خود با تمام وجود تلاش میکنیم. هرگاه به زندگی زنان موفق ایرانی مینگرم، زنانی که با وجود تمامی موانع و کمبود امکانات به جایگاههای رفیع دست یافتهاند، احساس افتخار میکنم. این زنان، قهرمانانی هستند که ثابت کردهاند هیچ محدودیتی نمیتواند مانع از رشد و پیشرفت آنها شود. از این رو، به تمامی زنان و دختران میگویم که شجاع باشند و از مواجهه با چالشها هراسی نداشته باشند. اگر آرزویی در دل دارید، به سوی آن گام بردارید و با ایمان و پشتکار به پیش روید. شاید به هدف برسید و یا حتی اگر نرسیدید، تجربهای گرانبها خواهید یافت.
بسیاری بر این باورند که انسانهای موفق، همواره از حمایتهای مالی و خانوادگی برخوردار بودهاند؛ اما حقیقت این است که تلاش و اراده شخصی از همه چیز مهمتر است. من خود، از یک خانواده متوسط آغاز کردهام و با تلاشم به جایگاهی رسیدهام که همواره آرزوی آن را داشتم. بیتردید، سرمایه مالی میتواند به پیشرفت کمک کند، اما عامل اصلی موفقیت، اراده و استقامت درونی ماست. پس به نیروی درون خود باور داشته باشید و بدانید که شما نیز میتوانید به تمامی رویاهای خود دست یابید.
برنامهها و اهداف آینده شما در مسیر ورزشی چیست؟ آیا هدف خاصی دارید که اکنون برای رسیدن به آن تلاش میکنید؟ تا کجا قصد دارید این مسیر را در قایقرانی ادامه دهید و به چه دستاوردهایی فکر میکنید؟
از زمانی که وارد ورزش حرفهای شدم، یکی از بزرگترین آرزوهای دوران کودکیام، شرکت در المپیک بود. هنوز به یاد دارم که حلقههای المپیک را روی پارچهای کشیده بودم و آن را در خانهمان نصب کرده بودم. با وجود اینکه خانه کوچکی داشتیم، آن نشان در پذیرایی نصب بود و هر بار که به آن نگاه میکردم، انگیزهای بزرگ برای ادامه راه به من میداد. تمرینات روزانهام گاهی تا ۸ ساعت هم میرسید؛ از دویدن گرفته تا هاکی، بدمینتون و بسکتبال – تمام این فعالیتها نشان از عشق عمیق من به ورزش و رویای المپیک داشت.
بعضی وقتها، طبیعی است که انسان احساس خستگی کند یا شاید آن لذت همیشگی را در مسیرش احساس نکند. اما در این مواقع و حتی در زمانهایی که اردو نداریم، من همچنان تمریناتم را ادامه میدهم. به نوعی تمرین بخشی از زندگی من است و بدون آن نمیتوانم روزم را سپری کنم. در حال حاضر در خانه تمرین میکنم و منتظر شروع اردوها و مسابقات بازیهای آسیایی هستم.
یکی از بزرگترین آرزوهای فعلی من، کسب مدال در المپیک لسآنجلس است. برای من رنگ مدال اهمیت ندارد؛ چیزی که ارزشمند است، همان دستیابی به مدال المپیک است که مدتها برایش تلاش کردهام و همچنان میکوشم. میدانم این هدف آسان نیست و با توجه به امکانات ما در مقایسه با کشورهای اروپایی، رسیدن به مدال المپیک در قایقرانی چالش بزرگی است. اما معتقدم که این هدف شدنی است. حتی کسب سهمیه المپیک برای من، به اندازه یک مدال ارزشمند است و همچنان برای رسیدن به این رویا در حال تلاش هستم.
به عنوان سخن پایانی، اگر بخواهید پیامی برای زنان و دختران جوانی که در جستجوی مسیر زندگی خود هستند بفرستید، چه میگویید؟ به نظر شما چه چیزی میتواند به آنها در لحظات سخت و پرچالش امید و انگیزه ببخشد؟
همیشه به این جمله ایمان داشتهام: “با خدا باش، پادشاهی کن.” باور دارم که برای کسی که با تمام وجود تلاش میکند، هر چیز در زمان مناسب خودش اتفاق خواهد افتاد. زمان میتواند بسیاری از چیزها را درست کند، به شرط آنکه صبور باشیم و تحمل داشته باشیم. در مسیر زندگی، لحظات سخت و پرچالشی پیش میآید که ممکن است دلسرد و ناامید شویم؛ گاهی شاید به نظر برسد که نتیجهای در کار نیست. اما درست در همان لحظهای که احساس میکنید همه چیز را رها کنید، ممکن است گرهای از کارتان باز شود و همه چیز تغییر کند، به گونهای که حتی خودتان هم باور نکنید. به همین دلیل، توصیهام به زنان و دختران عزیز این است که هرگز دست از تلاش برندارند و با صبوری و ایمان به مسیرشان ادامه دهند تا بهترین اتفاقها برایشان رقم بخورد. آرزو میکنم زنان و دختران کشورمان در آرامش زندگی کنند و از دغدغهها و نگرانیها دور باشند، و به آرامشی برسند که لایق آن هستند.
مصاحبه با زینب نوروزی، نگاهی عمیق به مسیر پرتلاش و الهامبخش زنی است که هر مانعی را به فرصتی برای رشد تبدیل کرده است. او با گذر از لحظات دشوار، دلسردیها و فشارهایی که گاه به کنارهگیریاش منجر شدند، نشان داده که چگونه صبر، ایمان و اراده میتواند راه را برای دستیابی به اهداف هموار کند. زینب نه تنها به عنوان یک ورزشکار، بلکه به عنوان الگویی از استقامت و پشتکار، یادآور این است که رسیدن به رویاها تنها با تحمل سختیها و تمرکز بر هدف امکانپذیر است.