امروز بالاخره بعد مدت ها این دوره رو تکمیل کردم، با مرور نکاتی که یادداشت کردم تونستم ریشه آشفتگی ها و جنگ هایی که درونم به پا میشه رو بهتر بشناسم، از دام کمالگرایی، اهمالکاری، افسردگی و سرزنش مداوم خودم رها بشم و گفتگو ها رو در ذهنم تفکیک کنم تا ببینم هر قسمت از وجودم چی داره میگه، فهمیدم همه چیز زیر سر والد سرزنشگر درونمه.
من یاد گرفتم خودم باید برای خودم مادری کنم، خودم اون مادر همراه و همدل باشم و ناز کودک درونم رو بکشم نه اینکه مثل قبل پرتش کنم گوشه رینگ و هی کتکش بزنم و سرزنشش کنم و بگم این دفعه هم مثل سریای قبل گند زدی.
من تو این دوره ارزش زمان حال رو درک کردم و فهمیدم اگر زیاد تو گذشته باشم غمگین میشم و زیاد به فکر آینده باشم مضطرب میشم.
فهمیدم آینده ای که ما همش نگرانشیم یه توهمه، چون مرگ همیشه پیش روی ماست، فقط باید یه گوشه چشمی بهش داشته باشم تا گم نشم و تنها چیزی که دارم زمان حاله.
به بزرگی خدا پی بردم و فهمیدم که خدای مهربون همه ما رو برای چیزی خلق کرده و سرانجام ما به سمت خودش برمی گردیم و باید تو این مدت کوتاهی که هستیم ماموریت خودمون رو به پیدا کنیم، یه دلیلی که به خاطرش صبح از خواب بیدارشیم و به زندگیمون معنا بده. چیزی که تو این روزمرگی ها گمش کرده بودم .
در نهایت فهمیدم باید از خودخواهی دست بردارم و تا جایی که می تونم به دیگران هم کمک کنم و یه فرد تاثیرگذار باشم.
نکاتی که یاد گرفتم خیلی بیشتر از اینهاست اما بیشتر از این کلامم رو طولانی نمی کنم، از خانوم هاوین جان حسینی، دکتر آبیار حسینی و تیمشون کمال تشکر رو دارم، امیدوارم در هر جا که هستند سلامت و پیروز باشند.❤

سلام سلام
وقتی فیدبک میزنم به عقب (قبل از خرید دوره) و اوضاع و احوالم را با الانی که دوره را تمام کردم مقایسه میکنم میبینم حال و احوالم فرق کرده.این تغییر درونی را خودم حسش میکنم .از جلسه اول گام به گام تمرین ها را انجام دادم چه بسا بعضی وقتا بغض میکردم بعضی وقتا خشمگین میشدم و چه جنگی بین والد سرزنشگر و والد حمایتگر اتفاق میفتاد که سعی میکردم با من بالغ کنترلش کنم.بعد از اون نسبت به هیجانات و احساساتم ریز بین تر شدم و همش با خودم تعامل میکردم تا ریشه ی احساساتم را ردیابی کنم و من بالغ را فعال تر کردم. از جلسه چهارم به یه ذهن آگاهی رسیدم تا حدی که میتونستم ذهن را کنترل کنم مخصوصا در مقابل سرزنشگری و حس رهاشدگی.خیلی واسم جذاب شده دوره که با تغییر چند تا کلمه و لحنی که با خودم صحبت میکنم احساسم عوض میشه و ذهنم گول میخوره از اینجا بود که با خودم به صلح رسیدم و پذیرفتم خیلی از اتفاقات جهان در کنترل من نیست و مسائل حل نشدم را پذیرفتم.پذیرفتم زندگی پر از چالش و سیاه و سفیدی هایی که نحوه ی برخورد من با چالش هاست که زندگی را هموارتر یا سخت تر میکنه و همه ی عملکرد ها در زمان خودش بهترین عملکرد من یا اطرافیانم بوده حالا دیگه همه ی آدم های اطرافمو دوست داشتم و برای خودم و ارتباطم با دیگران حد و مرز تعریف کردم.الان زندگی از رنگ سیاه به رنگ فیلی دراومده.
الان من هم با خودم هم با اطرافیانم هم با جهان در صلحم.
سخت بود ولی شدنی شد. ممنونم از تیمتون

سلام و خداقوت به تیم عالی هاوین
مطالب دوره کامل و مفید بود. با شناخت طرحواره‌ها نسبت به خودم و رفتارام حتی کودکیم دید باز تری پیدا کردم.
همچنین باعث شد سعی کنم رفتار بهتری با کودکان نزدیکم داشته باشم.
در نهایت فهمیدم که با نظاره گری نسبت به خودم، ذهنم و رفتارهام، میتونم آگاهی، کنترل و مدیریت بیشتری روی خودم داشته باشم.
ممنون از تیم هاوین🙏🌻